۱۴۰۲.۰۲.۰۸

سالن سوره مهر حوزه هنری، ششم اردیبهشت ۱۴۰۲ شاهد برگزاری اختتامیه چهارمین جشنواره دانش آموزی عکس، گرافیک و نقاشی مدرسه و تقدیر از برگزیدگان مقطع ابتدایی بود. این جشنواره به همت حوزه‌هنری کودک ونوجوان، شبکه امید تلویزیون و شبکه شاد با شعار " هر دانش آموز یک دغدغه یک اثر برگزار شده است.

معلم هنرمند
قصه از یک پسر هنرمند شروع می‌شود، پسر بچه‌ای که در مدرسه هنر می‌خواند و عاشق دلسوخته کارهای هنری بود. زمان می‌گذرد و این آقا پسر می‌شود معلم مدرسه‌ای که درس می‌خوانده است. آقا معلم تصمیم می‌گیرد که به شاگردهایش انواع و اقسام هنرها را یاد بدهد و بین بچه‌ها مسابقه هنری برگزار کند. یواش یواش با خودش می‌گوید: چه خوب می‌شود که بچه‌های مدارس دیگر هم در این مسابقه شرکت کنند. آموزش پرورش هم می‌بیند چه ایده جالبیه و اینطوری دامنه این مسابقه گسترش پیدا می‌کند و طوری که چهارمین جشنواره‌اش بین المللی می‌شود و دانش‌آموزان یازده کشور در آن شرکت می‌کنند. هرچند این آقا معلم که اسمش «حامد رحیم‌پور» بوده سال ۹۸ در ۳۰ سالگی فوت می‌کند اما پایه‌گذار جشنواره‌ای می‌شود که استعدادهای ناب بچه‌های اقصا نقاط کشور را در رشته‌های مختلف هنری کشف می‌کند.
بچه‌های شاد
بیرون سالن بچه‌های اجرایی مشغول بادکنک آرایی هستند. نقاشی‌ها و عکس‌ها و پوسترهای بچه‌ها به‌یک ریسه رنگی سنجاق شده اند. اسمهای قشنگی هم دارند: موزه قاجار، چشم میر، پرستار خسته، لوگوی شبکه نهال، آغوش و تیشر، رویای پدربزرگ، پیرمرد زحمتکش…سن سالن سوره هم با بادکنک‌های رنگی تزئین شده، انگار شادی و کودک با بادکنک در آمیخته است. ۲ ردیف جلو دختربچه‌ها و پسربچه‌ها همراه پدر ومادرهایشان نشسته‌اند. از تب وتابی که دارند مشخص است برگزیده‌ها هستند که اغلب هم ازشهرستانها و راه‌های دور آمده‌اند.
هر دانش آموز یک دغدغه یک اثر
برنامه به صورت زنده از شبکه شاد پخش می‌شود. مجری برنامه بعد از کلی احوالپرسی، قصه حامد رحیم‌پور را برای حضار تعریف می‌کند و از بچه‌ها می‌خواهد برای شادی روحش صلوات بفرستند. از آمار و ارقام شرکت‌کننده‌ها می‌گوید و رشد چشمگیر این دوره از جشنواره. با ورود پسربچه‌ها با یونیفرم مدرسه سالن به یکباره از هیاهوی بچه‌ها پر می‌شود. پسرها همراه معلم‌ها وتعدادی از مادرها آمده‌اند که حواسشان به شیطنت پسربچه‌ها باشد. پسرها جواب سلام و احوالپرسی مجری و عروسک گردان بابا قدرت را با صدای بلند می‌دهند تا صدایشان به گوش بابا قدرت که گوشش سنگین است، برسد. مابین معرفی برنده‌ها گاهی مجری صحبت می‌کند. جذاب‌ترین و هیجان انگیزترین بخش، معرفی برنده‌ها و دادن جایزه است. بچه‌ها که تازه نفس هستند با تمام وجود منتخبین را تشویق می‌کنند. به تدریج کنترل کردن پسر بچه‌هایی که یک راست از مدرسه به مراسم آمده‌اند کمی سخت شده است، حوصله نشستن روی صندلی را ندارند. خانم معلمشان که کنارم نشسته می‌گوید: خسته هستن طفلکی‌ها، از صبح آمدن مدرسه هنوز نهار نخوردن!
نقال یعنی‌چه؟!
گروه سرود احسان روی سن می‌آیند و چند سرود اجرا می‌کنند که سرود «عزیزم حسین» با همخوانی بچه‌های سالن همراه می‌شود. نقالی هم یکی دیگر از برنامه‌هایی است که حدفاصل اعلام برنده‌ها اجرا می‌شود. قبل از اینکه نقال‌ها بیایند مجری از بچه‌ها می‌پرسد: کدام‌هایتان دوست دارید نقال بشوید؟ بعضی پسرها دست بلند می‌کنند. یکی از پسرها داد می‌زند: نقال یعنی چی؟!
حمایت حوزه هنری
یکی از حامیان این جشنواره حوزه‌هنری کودک ونوجوان است. «سجاد عباسی» معاون فرهنگی حوزه هنری کودک ونوجوان که برای دادن جوایز برنده‌ها بالای سن می‌آید می‌گوید: حوزه‌هنری یکی از شاخصه‌های اصلی و رسالت‌هایش را حمایت از نوجوانان و کودکان ومستعد در زمینه‌های مختلف هنری می‌داند به همین دلیل هم با جشنواره همکاری جدی دارد. امیدواریم همراهی ما کمک کند تا بچه‌ها این مسیر رقابت را به خوبی طی و در نهایت به رشد آن‌ها کنند.
بوی خوش آشنایی
موقع عکس یادگاری بچه‌هایی که برنده شده‌اند، بالای سن خیلی ریز شیطنت می‌کنند، طاقت نمی‌آورند و داخل بسته‌ها را نگاه می‌کنند و به همدیگر نشان می‌دهند. به همین زودی با همدیگر دوست شده‌اند. از سن که پایین می‌آیند انگار همدیگر را سال‌هاست که می‌شناسند. نیلیا سادات میررضایی، از شهر سنگر گیلان، دختر بچه ۹-۱۰ساله است که دست در دست برادر ۴ ساله‌اش، سه بار بالای سن می‌آید و رکوردار می‌شود! کلاس چهارم دبستان است. از نیلیا می‌پرسم که چطوری این همه مهارت هنری کسب کرده است؟ باهمان لحن کودکانه می‌گوید: «همه را خود آموز یادگرفتم، البته کلاس کانون‌پرورشی هم رفتم آن‌ها را هم یاد گرفتم. اینقدر نقاشی کشیدم تا دستم تند شده. مامانم به من یادم نمی‌ده، خودم می‌کشم. داداشم هم کوچولویه، ۴ ساله، نقاشی بامزه می‌کشد.» نیلیا دوست دارد وقتی بزرگ شد کلاس نقاشی برگزار کند و به بچه‌ها نقاشی یاد بدهد. نیلیا که در مدرسه درس و نقاشی‌اش خیلی خوب است، دوستانش هم هنرمندند و یکی از بچه‌های مدرسه‌شان شعر و داستان می‌نویسند. نیلیا از چگونگی باخبر شدن از این جشنواره اینطور می‌گوید: «مامانم در اینستاگرام حوزه هنری دید و به من نشان داد و نقاشی‌ها را انتخاب کردیم و فرستادیم.» به خنده می‌گوید: «دو تا جایره را می‌دم به برادرم. جایزه‌هام اینقدر زیاده نمی‌دونم چکارش کنم، فکر کنم اتاقم پر بشه.»
انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha